این مطلب در صدد بیان تقسیم بندی علم اقتصاد و نقش اقتصاددانان در کشور است. این مفاهیم دریچۀ شناخت ماهیت و چیستی اقتصاد خرد و کلان، اقتصاد اثباتی و دستوری و همچنین دریچۀ شناخت نقش اقتصاددانان در دولت است.
خلاصۀ مطلب
1. اقتصاد در یک تقسیمبندی اولیه به اقتصاد خرد و کلان تقسیم میشود. اقتصاد خرد عبارت است از: مطالعۀ چگونگی تصمیمگیری خانوارها و بنگاهها و نحوۀ تعامل آنها در بازارهای مورد نظر. اما اقتصاد کلان عبارت است از: مطالعۀ اقتصاد در سطح وسیعتر و کلیتر.
2. اقتصاد در تقسیمبندی دیگر به اقتصاد اثباتی و اقتصاد دستوری تقسیم میشود. اقتصاد اثباتی اقتصادی است که به بررسی و توضیح پدیدههای اقتصادی و تعامل و تأثیر آنها بر یکدیگر و به تجزیه و تحلیل اقتصاد رفتاری میپردازد و از هرگونه دستورالعمل در جهت برنامههای اقتصادی پرهیز میکند. اما اقتصاد دستوری به تدوین یک عملکرد خاص در مواجهه با تغییرات اقتصادی پرداخته و باید و نبایدهای اقتصادی را در مقابل هر پدیدۀ اقتصادی مطرح میکند.
3. در دولت در بخشهای مختلف به اقتصاددان نیاز است: در سازمان برنامه و بودجه، در تدوین نظام مالیاتی، در تحلیل اطلاعات و دادهها پیرامون اشتغال و بیکاری، در سیاستهای پولی جهت مهار تورّم؛ همانند بررسی حجم پول و مقدار نقدینگی و سایر سیاستهای بانکی و در امثال این امور، به وجود اقتصاددان نیازمند هستیم.
مطالب مرتبط برای آشنایی با علم اقتصاد: ، تعریف علم اقتصاد ، متدولوژی و روششناسی اقتصاد
تقسیم 1: اقتصاد خرد و کلان[1]
ارتباط ذاتی اقتصاد خرد و کلان
اقتصاد خرد در سال 1750 توسط آدام اسمیت، و اقتصاد کلان در دهۀ 1930 توسط اقتصاددان بزرگ انگلیسی جان مینارد کینز[2] پایهریزی شد.
«اقتصاد خرد» بررسی تصمیمگیری خانوارها و بنگاهها و تعامل آنها با یکدیگر است؛ مانند آثار رقابت جهانی در صنعت خودرو و آثار آموزش اجباری بر درآمد کارگران و آثار کنترل اجاره بر بازار مسکن.
«اقتصاد کلان» بررسیهای کلان و کلّی اقتصاد در سطح وسیعتر است؛ مانند بررسی رشد و توسعۀ اقتصادی و نرخ بیکاری و آثار استقراض دولت از بانک مرکزی.
ارتباط ذاتی اقتصاد خرد و کلان در مثال زیر کاملاً روشن است: یک اقتصاددان در اقتصاد کلان به بررسی تأثیر کاهش مالیات بر درآمد بر بخش تولید میپردازد. در همین مسئله باید در اقتصاد خرد به بررسی تأثیر کاهش مالیات بر تصمیم خانوارها در خرید کالا بپردازد.[3]
نقش اقتصاددانان در دانش اقتصاد و سیاستگذاری دولتی
گاهی اقتصاددانان به بررسی نظریّات پیرامون جهان اقتصادی میپردازند و گاهی نیز همانند رؤسای جمهور کشورهای جهان به برنامهریزی برای بودجۀ دولت و مقدار مالیات و غیره مشغول شده و نقش یک سیاستمدار را ایفا مینمایند.[4]
تقسیم 2: اقتصاد اثباتی و اقتصاد دستوری (هنجاری)[5]
اقتصاد اثباتی شاخهای از علم اقتصاد است که به بررسی و توضیح پدیدههای اقتصادی، تعامل و تأثیر آنها بر یکدیگر و به تجزیه و تحلیل اقتصاد رفتاری پرداخته و از هر گونه دستورالعمل جهت برنامههای اقتصادی پرهیز مینماید.
اقتصاد دستوری یا هنجاری به تدوین یک عملکرد خاص در مواجهه با تغییرات اقتصادی پرداخته و در قبال هر یک از موضوعات اقتصادی، حکمی ارائه داده و دستورالعملی صادر نموده و بایدها و نبایدهای اقتصادی را در مقابل هر پدیدۀ اقتصادی مطرح مینماید.
اقتصاددانان در اقتصاد اثباتی به عنوان یک دانشمند، و در اقتصاد دستوری به عنوان یک سیاستگذار نقش خود را ایفا مینمایند.[6]
مطالعۀ بیشتر جان نویل کینز، پدر جان مینارد کینز، در کتاب خود تحت عنوان دامنه و روششناسی اقتصاد سیاسی، تفاوت بین «اقتصاد اثباتی» و «اقتصاد دستوری» را مورد توجه قرار داده است. اقتصاد اثباتی در مورد «آنچه هست» و یا آنچه به صورت نظريۀ اقتصادی موجود است یا به وجود میآید صحبت میکند. نظریه یا تئوری در علم اقتصاد، به معنی کشف روابط بین علل و معلول است. میلتون فريدمن معتقد است که علم اقتصاد فقط مطالعۀ «اقتصاد اثباتی یا تحلیلی» است. وی در کتابی که تحت عنوان مقالات در اقتصاد اثباتی در سال ۱۹۵۳ میلادی منتشر کرده، مینویسد: اقتصاد اثباتی علمی است که از نظر روش بررسی سبک واحدی دارد و به صورت یک «علم عینی» مطالعۀ نظریههای اقتصادی است. این علم با طرح نظامی یکنواخت، واقعیّتهای اقتصادی را در شرایط ایستا و پویا بررسی میکند. در مقابل، اقتصاد دستوری جایی برای مطالعه در علوم اقتصادی ندارد، زیرا فاقد روششناسی واحدی است و به صورت یک «علم ذهنی» با تدابیر اقتصادی سر و کار دارد که برای طرح آن معیارهای مختلف ارزشی، هنجاری و اخلاقی در نظر گرفته میشوند. لیکن نظریۀ اقتصادی با آنچه که هست و یا به وجود میآید، در ارتباط است و خالی از هر گونه قضاوتهای ارزشی و یا هنجاری است. بدین ترتیب، بر اساس دیدگاه فریدمن، از آنجا که در تحقیقات علمی انتخاب یک روش علمی واحد به صورت یک روش استدلال منطقی برای بررسی واقعیات علمی یک ضابطۀ مهمی است و چون حالات مختلف روانی اشخاص و تضادهای ارزشی و اخلاقی آنها در طرح نظریههای اثباتی نقشی نباید داشته باشند، روش تحقیق برای علمای اقتصاد سبک واحدی پیدا میکند، و در نتیجه، مطالعۀ اقتصادی فقط در این شرایط علم محسوب میشود و لا غیر.لیکن اکثر اقتصاددانان معاصر معتقدند که علم اقتصاد شامل مطالعۀ هر دو میشود؛ هم «اقتصاد اثباتی» و هم «اقتصاد دستوری». برای مثال، تیلور اعتقاد دارد که تحقیقات اقتصادی به جای آنکه با هم تضاد پیدا کنند و از یکدیگر جدا شوند، باید یکدیگر را کامل کنند. وی در مقالهای که تحت عنوان فقط علم اقتصاد یا اقتصاد سیاسی که در سال ۱۹۵۷ میلادی منتشر کرده، مینویسد: «مطالعۀ جامع علم اقتصاد از طریق روش مدیریت عقلایی امور اقتصادی و سیاستهای لازم برای حلّ و فصل مسائل مختلف جوامعی که از لحاظ سیاسی نظام حکومتی منظمی دارند، به ابعاد اثباتی و دستوری علم اقتصاد بستگی دارد. بنابراین، علم اقتصاد مطالعۀ دو قسمت را در بر میگیرد و در ضمن قسمت اول جنبۀ علمی و قسمت دوم ماهیت ارزشی دارد.»متعاقب مقالۀ تیلور، جان ای. الیوت، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمریکا، در کتابی که تحت عنوان روششناسی اقتصادی و تحلیل اهداف سیاستهای اقتصادی در سال ۱۹۶۸ میلادی منتشر کرده، این سؤال را مطرح میکند که چطور ممکن است اقتصاددانان در کار خود از نقطه نظر ارزشی بیطرف باشند؟ فريدمن معتقد است که آنها در شرایطی میتوانند بیطرف باشند که هدفهای مورد نظر را به طور ثابت در نظر بگیرند و سپس روشهای لازم و کارآمد را برای نیل به آنها اتخاذ کنند. لذا بدیهی است که کار اقتصاددانان طرح هدفهای اقتصادی نیست، بلکه آنها را به خاطر تجزیه و تحلیل علمی قبول و سپس بهترین و باصرفهترین روشها را پیشنهاد میکند. ليكن الیوت با نظر فريدمن موافق نیست و معتقد است که اگر اقتصاددانان میکوشند تا برای نیل به هدفهای مشخصی امکاناتی به وجود بیاورند، حتماً در وهلۀ اول با این هدفها موافقت کرده و در موافقت خود یک «قضاوت ارزشی» را در نظر گرفتهاند.بدین ترتیب و بر اساس استدلال اليوت، «اقتصاد اثباتی» از «اقتصاد دستوری» و مسائل آن از یکدیگر مستقل نیست، بلکه با هم رابطۀ نزدیکی دارند.[7] |
گرایشها و شاخههای جدید علم اقتصاد
امروزه تقسیماتی دیگر و گرایشهایی جدید نیز برای علم اقتصاد مطرح است که به قرار ذیل است: تقسیم سوم: اقتصاد نظری و اقتصاد کاربردی؛ تقسیم چهارم: اقتصاد عقلانی و اقتصاد رفتاری؛ تقسیم پنجم: اقتصاد ارتدوکس و اقتصاد دیگر اندیش.
همچنین گرایشهای زیر نیز برای علم اقتصاد ذکر شده است: اقتصاد سیاسی، – اقتصاد مالیه و تجارت بین الملل – اقتصاد رسانه – اقتصاد رفاه و تأمین اجتماعی – اقتصاد کشاورزی و منابع طبیعی – اقتصاد صنعتی – اقتصاد مهندسی – اقتصاد محیط زیست – اقتصاد سنجی و اقتصاد ریاضی – اقتصاد انرژی و نفت – اقتصاد رشد و توسعه – اقتصاد شهری – اقتصاد روستایی و منطقهای – اقتصاد پولی و بانکداری – اقتصاد مدیریت – اقتصاد منابع پایانپذیر – اقتصاد منابع تجدیدپذیر- اقتصاد مقاومتی – اقتصاد آموزش و پرورش – اقتصاد سلامت – اقتصاد ورزش – اقتصاد جمعیت – اقتصاد نیروی کار – اقتصاد مسکن و شهرسازی – اقتصاد خانواده- اقتصاد آموزش – اقتصاد حمل و نقل – اقتصاد دیجیتال و الکترونیک – اقتصاد فرهنگ – اقتصاد گردشگری – اقتصاد هنر- اقتصاد نهادی – بورس و اقتصاد مالی – تاریخ اقتصادی – تاریخ عقاید اقتصادی و روششناسی – نظامهای اقتصادی – آموزش کلیات علم اقتصاد – حقوق و اقتصاد- فلسفۀ اقتصاد – محیط کسب و کار.
نقش اقتصاددانان در دولت
برخی اقتصاددانان هرگز یک سیاست قطعی را ارائه نمیدهند؛ چراکه یک سیاست اقتصادی گاه از سویی به نفع نسل حاضر و به ضرر نسل آینده است و گاه بالعکس. همچنین برخی سیاستها موجب کارایی بیشتر و در عین حال موجب از بین رفتن حقوق عدّهای میشود.
در دولت در بخشهای مختلف به اقتصاددانان نیاز است. در سازمان برنامه و بودجه، در تدوین نظام مالیاتی، در تحلیل اطلاعات و دادهها پیرامون اشتغال و بیکاری و در سیاستهای پولی جهت مهار تورّم؛ همانند بررسی حجم پول و مقدار نقدینگی و سایر سیاستهای بانکی و در امثال این امور، به وجود اقتصاددانان برتر نیازمند هستیم.[8]
[1]. اقتصاد خرد (Microeconomics): اقتصاد خرد یا اقتصاد میکرو یا اقتصاد جزئی یا اقتصاد ذرهای: تحلیل نوین اقتصادی دربارۀ دادهها در وضع انفرادی را گویند و یا مطالعۀ اقتصادی یا آمارهای اقتصادی که افراد خصوصی یا کالاهای واحدی را مدّ نظر قرار میدهد را گویند.
اما اقتصاد کلان (Macroeconomic): اقتصاد کلان یا ماکرو اقتصادی یا اقتصاد کلی: تحلیل نوین اقتصادی که با دادههای کلّی مانند هزینۀ کلّ، اشتغال کامل، درآمد کلّ، مصرف کلّ، سرمایهگذاری کلّ سر و کار دارد در مقابل اصطلاح اقتصاد خرد یا میکرو اقتصادی قرار دارد. منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی، ص 713 و 754).
[2] .John Maynard Keynes.
[3]. منکیو، مبانی علم اقتصاد، ص40؛ و کلیات علم اقتصاد، ص32؛ و نظریه اقتصاد خرد، ص32
[4]. منکیو، مبانی علم اقتصاد، ص41؛ و کلیات علم اقتصاد، ص33؛ و نظریه اقتصاد خرد، ص33.
[5]. اقتصاد اثباتی: اقتصادی است که در آن نظریّۀ اقتصادی به صورتی که وجود دارد مورد بحث قرار میگیرد. اما اقتصاد دستوری: در این اقتصاد از خوب بودن یا بد بودن و اینکه چه باید کرد و چه نباید کرد صحبت میشود. اقتصاد دستوری دارای ابعاد اخلاقی و ارزشی است. فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص7.
اقتصاد اثباتی (positive economics)= – اقتصاد دستوری(A normative economics)=
[6]. منکیو، مبانی علم اقتصاد، ص42؛ و کلیات علم اقتصاد، ص34؛ و نظریه اقتصاد خرد، ص34.
[7]. فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص625-627.
همچنین ر.ک: سید اسحاق علوی، کلیات علم اقتصاد، صص 21- 23؛ دومینیک سالواتوره، تئوری و مسائل اقتصاد خرد، ص 12؛ چارلز فرگوسن و جان گولد، نظریه اقتصاد خرد، ج1، ص3.
[8]. منکیو، مبانی علم اقتصاد، ص43؛ و کلیات علم اقتصاد، ص35؛ و نظریه اقتصاد خرد، ص35.
2 پاسخ
سلام با توجه به تعریفات مختلف از اقتصاد، تعریف بهتر چی هست؟
ممنون
مهمترین تعریف علم اقتصاد این است که: «اقتصاد علمی است که در آن چگونگی تولید، مصرف و توزیع ثروت بررسی میشود».
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید
https://p-alzahra.com/definition-of-economy/