فصل بیست و ششم از کتاب اقتصاد خرد به قلم استاد محقق حاج شیخ محمد علی بهبهانی
این فصل در صدد بیان بازار عوامل تولید (نیروی کار، زمین، سرمایه و مدیریت) است و همچنین در صدد بیان عوامل مؤثر در تقاضا و عرضۀ نیروی کار میباشد.
خلاصۀ فصل بیست و ششم
مباحث کلی پیرامون بازار عوامل تولید:
الف. اولین عامل تولید: نیروی کار
1. تقاضای مشتق: تقاضا برای یک نهادۀ تولید را تقاضای مشتق مینامند. به این معنا که تقاضا برای محصول بنگاه، باعث ایجاد تقاضا برای عوامل تولید از سوی بنگاه میشود. به این تقاضا تقاضای مشتق گویند.
2. تابع تولید: از واژۀ تابع تولید، اقتصاددانان برای توصیف ارتباط بین مقدار نهادههای تولید و سطح تولید محصول استفاده میکنند. بهعبارت دیگر: تابع تولید بیانگر ارتباط بین نهادههای تولید و سطح تولید است.
3. نهادههای تولید: در مثال باغ سیب، نهادههای تولید که گاهی متغیّر و گاهی ثابت هستند، کارگران و درختهای سیب و زمین و ماشینآلات باغداری است.
4. تولید نهایی نیروی کار: عبارت است از افزایش در تولید نسبت به افزایش یک واحد نیروی کار. بهعبارت دیگر: با افزایش هر یک نفر به نیروی کار، غالباً مقدار محصولی که هر کارگر تولید میکند، کاهش مییابد.
5. ارزش تولید نهایی: این ارزش در هر نهاده برابر است با تولید نهایی آن نهاده ضربدر قیمت بازاری محصول.
6. درآمد نهایی محصول: درآمد نهایی محصول برابر است با درآمد اضافی بنگاه ناشی از بکارگیری یک واحد اضافی از نهاده تولید.
7. سود یک کارگر اضافی: بنگاه رقابتی حداکثر کنندۀ سود، تا سطحی به استخدام نیروی کار ادامه میدهد که ارزش تولید نیروی کار با دستمزد برابر شود. بهعبارت بهتر: این سود برابر است با درآمد حاصل از کار کارگر، منهای دستمزد او.
8. عوامل مؤثّر در تغییر تقاضای نیروی کار:
1) عامل اول: قیمت محصول. گفتیم ارزش تولید نهایی برابر است با تولید نهایی ضربدر قیمت محصول بنگاه. بنابراین اگر قیمت محصول تغییر کند، ارزش تولید نهایی تغییر میکند و منحنی تقاضای نیروی کار، انتقال و تغییر مییابد.
2) عامل دوم: تغییرات فنّاوری. یکی از امور مهمی که باعث افزایش ارزش تولید نهایی هر کارگر اضافی است، فنّاوری جدید است که باعث افزایش مقدار تولید هر کارگر میگردد؛ بهطوری که مقدار تولید هر کارگر در ساعت از سال 1960 تا 2000 میلادی، حدود 140 درصد افزایش یافته است.
3) عامل سوم: عرضۀ سایر نهادههای تولید: نیروی کار مهمترین نهادۀ تولیدی است، اما سایر نهادههای تولید نیز مؤثّر هستند. ابزار کار و ماشینآلات باغداری نیز از نهادههای تولید است و اگر تعداد این ابزار و ماشینآلات باغداری افزایش پیدا نکند، استخدام نیروی کار همان کارگر اضافی مقرون به صرفه نخواهد بود.
9. عوامل مؤثر در تغییر عرضۀ نیروی کار:
1) عامل اول: تغییر در سلیقهها. یکی از اقتصاددانان مکتب کینزی جدید به نام گریگوری منکیو مینویسد: اشتغال زنان یکی از مثالهای مهمّ تغییر سلیقه است؛ چراکه در زمانهای گذشته زنان بیشتر متمایل به خانهداری و داشتن تعداد زیاد فرزند بودند. ولی سلیقۀ زنان امروزی تغییر کرده و به فرزند کمتر و اشتغال در خارج از خانه، تمایل پیدا کردهاند، و این امر موجب افزایش عرضۀ نیروی کار شده است.
2) عامل دوم: تغییر در فرصتهای دیگر (یا همان ایجاد فرصتهای جدید شغلی). عرضۀ نیروی کار در هر بازار نیروی کار، به فرصتهای موجود در سایر بازارهای کار بستگی دارد. اگر دستمزد هر کارگر هلوچین به طور ناگهانی افزایش یابد، ممکن است برخی از کارگران سیبچین به جمع کارگران هلوچین ملحق شوند، که در این صورت عرضۀ نیروی کار در بازار کارگران سیبچین کاهش مییابد.
3) عامل سوم: مهاجرت نیروی کار. حرکت نیروی کار از یک منطقه به منطقۀ دیگر یا از کشوری به کشور دیگر، عامل بسیار مهمی در تغییر عرضۀ نیروی کار است.
10. مبادلۀ بین کار و استراحت: یکی از ده اصل اقتصادی که در قبل متذکر آن شدیم، این بود که مردم درگیر مبادلۀ بدهبستان هستند. حال مبادلۀ میان کار و استراحت به این معناست که هرچه بیشتر کار کنید، زمان کمتری برای صرف شام با دوستان و غیره… خواهید داشت. حال در یک منحنی عرضۀ نیروی کار با شیب صعودی به این معناست که با افرایش دستمزد، مقدار عرضۀ کار بیشتر میشود. از آنجا که زمان محدود است، ساعات بیشتر کار به معنای استراحت کمتر است.
11. تعادل در بازار نیروی کار: قیمت نیروی کار (دستمزد) مانند سایر قیمتها، به عرضه و تقاضا بستگی دارد. از آن جا که منحنی تقاضا ارزش تولید نهایی نیروی کار را نشان میدهد، در تعادل کارگران ارزش سهم نهایی خود در تولید کالاها و خدمات را دریافت میکند. به عبارت دیگر: هرآنچه باعث تغییر در عرضه و تقاضای نیروی کار میشود، باید موجب تغییر دستمزد تعادلی ارزش تولید نهایی به همان اندازه شود؛ زیرا مقادیر در تعادل با هم برابرند.
ب. سایر عوامل تولید: زمین و سرمایه. مفهوم زمین روشن است، اما تعریف سرمایه کمی سخت است. اقتصاددانان واژۀ سرمایه را برای ذخایر یا موجودی ماشینآلات، تجهیزات و زیرساختهای مورد استفاده در تولید به کار میگیرند. بهعبارت دیگر: سرمایۀ اقتصادی عبارت است از انباشت کالاهای تولیدشده در گذشته که به منظور تولید کالاها و خدمات جدید در دورۀ فعلی بهکار گرفته میشود. که به منظور تولید کالاها و خدمات جدید در دوره فعلۀ بهکار گرفته میشود.
مقدمه
نگاه ارزشی به اشیاء مورد مبادله و معاوضه و همچنین فعّالیتهای تولیدی و تجاری، برای تشخیص بها و قیمتی که برای آنها باید پرداخت، یکی از مهمّترین مباحث اقتصادی است که ما را در توزیع درآمدها راهنمایی مینماید.
در مباحث ارزشیابی، همانگونه که از ارزش محصولات و تولیدات و خدمات سخن میگوییم، باید از ارزش عوامل تولید نیز بحث به میان بیاید.
در یک کارخانۀ تولیدی، سهم عوامل تولید از درآمد چهقدر است؟
کارگر و مدیر کارخانه و سرمایهگذار و صاحب زمین، هر کدام باید چهمقداری از درآمد را به خود اختصاص دهند؟
هر یک از عوامل تولید نیز دارای طبقات و اصناف مختلفی میباشند؛ مثلاً کارگران به گروههای مختلفی تقسیم میشوند که به برخی از این تقسیمات اشاره مینماییم:
اولاً: تقسیم کارگران از جهت مهارت تجربی در کار مورد نظر،
ثانیاً: از جهت معلومات فنّی و مدارک تحصیلی و دانش آنها،
ثالثاً: از جهت توانایی و قدرت فردی،
و رابعاً: از جهت سختی یا آسانی نوع کار.
در سرمایهگذاران نیز این اختلاف وجود دارد و برخی از آنان نسبت به دیگری، سود بیشتری را به دست میآورند.
در صاحبان زمین نیز چنین است و برخی از ایشان اجارۀ بیشتری از دیگران کسب مینمایند.[1]
تقاضای مشتقّ
هرچه تقاضای کالا از بنگاه بیشتر شود، بنگاه نیز به همان میزان به تقاضای عوامل تولید خواهد پرداخت. این تقاضای عوامل تولید را تقاضای مشتقّ نام مینهند؛ چراکه تقاضای عوامل تولید، از تقاضای کالا از بنگاه مشتقّ شده و معلول آن تقاضاست.
اولین عامل تولید: نیروی کار (کارگر)
در اینجا باید پیرامون دو مبحثِ عرضه و تقاضای نیروی کار صحبت نماییم و برای بررسی تقاضای نیروی کار، باید بنگاههایی که به استخدام و به کارگیری نیروی کار پرداخته و کالاها را تولید مینمایند، مورد نظر قرار دهیم.
مبحث اول: تقاضای نیروی کار
بنگاه متقاضی نیروی کار و سود حداکثری
برای نمونه به یک بنگاه تولید میوه اشاره مینماییم که دارای یک باغ بوده و برای برداشت میوهها به تعدادی کارگر نیاز دارد و باید دربارۀ تعداد کارگران استخدام شده تصمیم بگیرد.
در مثال مورد بحث، بازار میوۀ یک بازار کاملاً رقابتی است و همچنین بازار نیروی کار نیز کاملاً رقابتی خواهد بود و هیچیک از دو بازارِ مذکور قیمتگذار نیستند، بلکه قیمت میوه و حقوق کارگر از پیش تعیین شده و بنگاه مورد نظر در این دو بازار، قیمتپذیر میباشد. در این مثال، بنگاه باید دقیقاً محاسبه نماید که به چه تعداد کارگر نیاز دارد تا بتواند با هزینۀ کمتر، میوۀ بیشتری را برداشت نموده و به سود حداکثری دست یابد.[2]
تابع تولید و نهادههای تولید و تولید نهایی
در اینجا به بیان چند اصطلاح مهمّ اقتصادی میپردازیم:
تابع تولید
اصطلاح «تابع تولید» بیانگر ارتباط بین نهادههای تولید مانند کارگر و سطح تولید یعنی مقدار محصول تولیدی است.
با افزایش نهادههای تولیدی مانند کارگر، سطح تولید کاهش مییابد و در نمودار، «شیب تابع تولید» کمتر خواهد شد و معنای این امر آن است که تولید نهایی نزولی خواهد بود.
علّت این امر در مثال بنگاههایی که در باغات میوه به امر تولید مشغولند، آن است که اگر یک کارگر به چیدن میوه مشغول شود، سراغ درختهایی میرود که پربارتر هستند. ولی وقتی بنا شد ده کارگر به جمعآوری محصول بپردازند، ناگزیر باید سراغ درختهایی که دارای محصول کمتری هستند نیز بروند.
در سایر مثالها نیز غالباً همین امر حکمفرماست. مثلاً در کارخانهای که 30 نفر کار مینمایند، بدون مزاحمت هر یک مشغول کار خود هستند، ولی وقتی تعداد به 70 نفر رسید، به علّت عدم افزایش ماشینآلات و دستگاهها، با افزایش کارگر، کارگران برای استفاده از برخی دستگاهها باید در انتظار بمانند و همین موجب کاهش راندمان کاری ایشان میگردد.
البته چنانکه پیش از این گفتیم، این امر کلیّت ندارد و لذا در برخی کارگاهها، افزایش نیروی کار موجب تقسیم کار بین کارگران شده و در نتیجه تعداد کالای تولید شده بیشتر گردیده و به جهت تخصّصی شدن کار، کیفیّت محصول نیز افزایش خواهد یافت.
نهادههای تولید
نهادههای تولید در مثال فوق، عبارتند از: کارگران و درختهای میوه و زمین و ماشینآلات باغداری.
برخی از نهادههای تولید متغیّر و برخی ثابت هستند. کارگران از نهادههای متغیّر و درختهای میوه و زمین و ماشینآلات نهادههای ثابتند.[3]
تولید نهایی نیروی کار
چنانکه گفتیم؛ با افزایش هر یک نفر به نیروی کار، غالباً مقدار محصولی که هر کارگر تولید مینماید، کاهش مییابد. مثلاً یک کارگر در یک هفته 100 کیلو میوه برداشت مینماید و دو کارگر 180 کیلو.
تولید نهایی نیروی کار، مقدار افزایش تولید نسبت به افزایش یک کارگر است.
ارزش تولید نهایی و سود نهایی هر نهاده
ارزش تولید نهایی: این ارزش در هر نهاده برابر است با تولید نهایی آن نهاده، ضربدر قیمت محصول در بازار.
در مثال بالا، کارگرِ دوم در طول هفته، 80 کیلو میوه برداشت نموده است. اگر هر کیلو میوه 10 دلار قیمت داشته باشد، در نتیجه ارزش تولید نهایی و درآمد نهایی از این کارگر در هفته 800 دلار خواهد بود.
سود یک کارگر اضافی: این سود برابر است با درآمد حاصل از کار او، منهای دستمزدش. در مثال بالا اگر حقوق این کارگر در هفته 500 دلار باشد، سود حاصل برای بنگاه از استخدام یک کارگر، معادل 300 دلار خواهد بود.
معیار استخدام کارگر اضافی
اگر کارگر سوم، در طول هفته 60 کیلو و کارگر چهارم 50 کیلو و کارگر پنجم 40 کیلو برداشت نماید، با احتساب هر کیلو 10 دلار، درآمد حاصل از کار هر یک، به ترتیب 600 و 500 و 400 دلار خواهد بود. بنابراین که هر یک 500 دلار دستمزد خواهند گرفت، استخدام کارگر سوم مقرون به صرفه خواهد بود، استخدام کارگر چهارم نه سود دارد و نه ضرر فلذا استخدام او نیز از نظر بنگاه مانعی نخواهد داشت، ولی استخدام کارگر پنجم 100 دلار ضرر خواهد داشت، لذا بنگاه اقدام به استخدام کارگر پنجم نخواهد نمود.[4]
عوامل مؤثّر در تغییر تقاضای نیروی کار
عامل اول: قیمت محصول
اگر قیمت میوه از 10 دلار به 20 دلار افزایش پیدا کند، درآمد حاصل از تولید کارگر اضافی افزایش پیدا کرده و استخدام کارگر پنجم و تعدادی کارگر دیگر مقرون به صرفه شده و تقاضای نیروی کار افزایش خواهد یافت.[5]
عامل دوم: تغییرات فنّاوری
یکی از اموری که باعث افزایش ارزش تولید نهایی هر کارگر اضافی است، فنّاوری جدید است که باعث افزایش مقدار تولید هر کارگر گردیده است. مقدار تولید هر کارگر در ساعت، از سال 1960 تا 2000 میلادی، حدود 140 درصد افزایش داشته است.
عامل سوم: عرضۀ سایر نهادههای تولید
نیروی کار یکی از مهمترین نهادههای تولید است، ولی نقش سایر نهادههای تولید نیز باید مورد نظر قرار گیرد. ابزار کار و ماشینآلات باغداری نیز یکی از نهادههای تولید است و اگر تعداد این ابزار و ماشینآلات افزایش پیدا نکند، استخدام کارگر اضافی مقرون به صرفه نخواهد بود. برعکس افزایش تولید ماشینآلات میتواند نقش مهمّی در افزایش نیروی کار و استخدام کارگر اضافی داشته باشد.[6]
مبحث دوم: عرضۀ نیروی کار
در اینجا به بررسی مسألۀ عرضۀ نیروی کار خواهیم پرداخت.
مبادلۀ بین کار و استراحت
یکی از مسایل مهمّ در عرضۀ نیروی کار آن است که کارِ بیشتر باعث میشود تا فرصت کمتری برای استراحت و تفریح و امثال این امور داشته باشید.
از طرفی دیگر، شخصی که در هر ساعت 15 دلار و در نتیجه با 8 ساعت کار 120 دلار در روز و در هر ماه با احتساب 25 روز کاری، 3000 دلار درآمد خواهد داشت، با استراحت ماهانه فرصت به دست آوردن 3 هزار دلار را از دست خواهد داد.
با افزایش دستمزد نیروی کار، غالباً طبقۀ کارگر افزایش استراحت را بر کار اضافی ترجیح خواهند داد.[7]
عوامل مؤثّر در تغییر عرضۀی نیروی کار:
عامل اول: مهاجرت نیروی کار
سیاستهای دولت در پذیرش مهاجرین، میتواند در عرضۀ نیروی کار تأثیر بسزائی میگذارد، افزایش نیروی کار در کشور، به معنی افزایش عرضۀ آن بوده و باعث کاهش قیمت دستمزد کارگر و افزایش تولید میشود. البته این امر، گاه مشکلاتی نیز همچون افزایش نرخ بیکاری به بار میآورد.
عامل دوم: تغییر سلیقهها
منکیو اشتغال زنان را یکی از مثالهای مهمّ تغییر سلیقه میداند؛ چراکه در زمانهای سابق زنان بیشتر تمایل به خانهداری و داشتن تعداد زیادی فرزند داشتند ولی سلیقۀ آنان تغییر نموده و به فرزند کمتر و اشتغال در خارج خانه، تمایل پیدا نمودهاند، و این امر موجب افزایش عرضۀ نیروی کار شده است.
عامل سوم: ایجاد فرصتهای جدید شغلی
گاه پیدا شدن فرصتهای جدید شغلی، برخی افراد را به سوی بازار کار میکشاند، مثلاً در برخی کشورها، مانند چین برای افزایش تولید، به گونهای برنامه ریزی نمودند تا مردم عادی بتوانند در محیط خانه، به اموری تولیدی یا بستهبندی اشتغال داشته باشند، و منبع درآمدی برای خود ایجاد نمایند. یکی از این شغلها دوخت لباس و تولید پوشاک است. زنان خانهدار از این فرصتهای جدید استفاده نموده و در عین حال که به ادارۀ امور منزل میپردازند، فرصتهای اضافی خود را صرف این شغلهای تولیدی نمودند.
دومین عامل تولید: زمین
زمین و محیط کار یکی از نهادههای بسیار مهمّ در تولید است. گاه ایجاد یک فرصت شغلی و سودآوری آن منوط به داشتن زمین و محیط کاری مناسب است. اگر نیروی کار در محیط مناسب مشغول به کار نشود، چه بسا متضرّر شده و مجبور به تعطیل نمودن شغل خویش بشود.
سومین عامل تولید: سرمایه
اقتصاددانان سرمایه را اعم از اموال نقدی بنگاهها و اموال غیر نقدی میدانند.
اموال غیر نقدی را به چند گروه تقسیم مینمایند:
اول: ساختمانهایی چون سولۀ لازم برای تجهیزات و مکان اشتغال کارگران و انبار اجناس اولیه و انبار نگهداری تولیدات.
دوم: تجهیزات و ماشین آلات.
سوم: مواد اولیه.
چهارم: تولیدات و اجناس تولید شده.
چهارمین عامل تولید: نیروی مدیریّت
نیروی مدیریت در نظر برخی اقتصاددانان، جزئی از نیروی کار به حساب میآید، ولی این نظر را نمیتوان تأیید نمود و شخص مدیر را نمیتوان کارگر به حساب آورد، شخص مدیر تأثیر بسیار زیادی در تولید دارد، لذا نیروی مدیریت را نیز به عنوان یکی از عوامل تولید ذکر نمودیم.
[1] . منکیو، نظریه اقتصاد خرد، ص 443.
[2] . منکیو، نظریه اقتصاد خرد، ص 446.
[3] . منکیو، نظریه اقتصاد خرد، ص 447.
[4] . منکیو، نظریه اقتصاد خرد، ص 448.
[5] . منکیو، نظریه اقتصاد خرد، ص 450.
[6] . منکیو، نظریه اقتصاد خرد، ص 452.
[7] . منکیو، نظریه اقتصاد خرد، ص 452.
2 پاسخ
عوامل تولید در اقتصاد چه مواردی هستند؟
در اقتصاد، عوامل تولید به عنوان عواملی هستند که برای تولید کالا و خدمات مورد نیاز اقتصاد لازم هستند. این عوامل شامل موارد زیر میشوند:
این عوامل همگی در فرآیند تولید و خلق ارزش اقتصادی موثر هستند و به همراه یکدیگر به ارائه کالا و خدمات کیفیت بالا و بهرهوری و ارزش افزوده در اقتصاد کمک میکنند.
برای مطالعه در مورد هزینه های تولید به لینک زیر مراجعه کنید
https://p-alzahra.com/production-costs/