فصل هفتم از کتاب اقتصاد خرد به قلم استاد محقق حاج شیخ محمد علی بهبهانی
این فصل در صدد بیان نظریّۀ ارزش و قیمت و در صدد بیان نظریّات مکاتب مختلف در مورد این نظریّه است.
خلاصۀ فصل هشتم
1. اسمیت بعد از مطالعه در نوسانات قیمتها، دریافت که هر کالا دو نوع قیمت دارد:
اول: «قیمت طبیعی یا ارزش واقعی» که دارای ثبات نسبی است. این قیمت عادلانه بوده و جنبۀ هنجاری و ارزشی دارد و بر اساس نگرش هنجاری، اقتصاد آنگونه که باید باشد، مورد مطالعه قرار میگیرد. این نگرش هنجاری بدین معنی است که قیمت کالا و خدمات باید مورد توصیه قرار گیرد و براساس مبنای هزینۀ تولید تعیین گردد.
دوم: «قیمت بازار یا ارزش جاری» که دائماً دارای نوسان است و براساس عرضه و تقاضا شکل میگیرد و بر اساس «نظریۀ دست نامرئی»، قیمت بازاری به سوی قیمت واقعی حرکت نموده و نزدیک میشود. قیمت بازاری جنبۀ نگرش اثباتی دارد.
2. ریکاردو ارزش واقعی را با نگرش هنجاری بررسی نموده است، و در ارزش واقعی تنها به عنصر کار بسنده کرده اجارۀ زمین و سرمایه را جزء اجزای ارزش مبادلهای نمیداند. او ارزش بازاری را بر اساس عرضه و تقاضا میداند و با نگرش اثباتی مورد بحث قرار میدهد. وی دربارۀ ارزش میگوید: «قبل از هر چیز، یک کالا باید دارای مطلوبیّت باشد تا مردم برای خرید آن تقاضا داشته باشند.»
مطالب مرتبط برای آشنایی بیشتر با نظریه ارزش و قیمت: نظریه مکتب مارکسیسم ، نظریه مکتب نئو کلاسیک ، نظر اقتصاددانان اسلامی
پیش از آدام اسمیت، «کانتیلون» و «پتی» که بنیانگذاران مکتب مرکانتلیسم بودند، ارزش ذاتی و ارزش بازاری را مطرح نمودهاند. ابتدا نظر آنان را بیان نموده و سپس به بیان نظر اسمیت میپردازیم.
ارزش ذاتی و ارزش بازاری در دیدگاه «کانتیلون» و «پتی»
«ریچارد کانتیلون»[1] اقتصاددان ایرلندی (1680 م) و «ویلیام پتی»[2] اقتصاددان انگلیسی (1687) دو اقتصاددان مرکانتلیسمی بودند، که ارزش و قیمت کالاها را به دو گونه تقسیم کردهاند:
1. «ارزش ذاتی کالا»؛ [3] این ارزش توسط کار و زمین معیّن میشود و از نظر کانتیلون، ارزش ذاتی غیر قابل تغییر است.
2. «ارزش یا قیمت بازار»؛ [4] که بعد از عرضه و تقاضای کالا در بازار به وجود میآید و ارزش بازار با تغییر در وضع بازار، تغییر مینماید.
کانتیلون، افزایش یا کاهش قیمت یک کالا را منوط به افزایش یا کاهش تقاضای آن و افزایش یا کاهش تولید آن کالا دانسته، و «نظام قيمتها» را تنظیم کنندۀ خودکار عملکرد اقتصاد خرد (micro) میداند. این نظر توسط آدام اسمیت مفصلاً کنکاش و بررسی شد.[5]
نظریّۀ ارزش[6] مبتنی بر کار[7] از «اسمیت»
از نظر اسمیت؛ پدر علم اقتصاد و بنیانگذار مکتب کلاسیک، «کار» معیار حقیقی ارزش مبادلهای تمام کالاهاست و ارزش مبادلهای، معادل مقدار کاری است که برای خرید کالا صرف میشود.
اسمیت در کتاب خود بدون توجه به مطلوبیّت کالا، زحمت و رنج تحصیل کالا را ملاک ارزش و قیمت کالا میداند و مینویسد: «قیمت طبیعی یا ارزش واقعی هر کالا برای کسی که میخواهد آن را به دست آورد، معادل زحمت و رنج تحصيل آن است.»[8]
آدام اسمیت در کتاب یکم ثروت ملل در بخش چهارم، پنجم، ششم و هفتم، به تبیین نظریّۀ ارزش مبادله پرداخته و معتقد است که:
«ارزش، دو معنای متفاوت دارد: گاهی درجۀ مطلوبیت بعضی اشیاء را بیان میکند، و گاهی قدرت خرید سایر کالا را که مالک بودن آن شیء به خصوص ایجاد میکند. میتوانیم یکی را ارزش «استعمال» و دیگری را ارزش «معاوضهای» بنامیم.[9] اشیائی که ارزش استعمال آنها بیشتر است ارزش معاوضهای ندارند و یا اگر هم داشته باشند بسیار کم است؛ بهعکس کالاهائی که ارزش بیشترین ارزش معاوضهای را دارند اغلب ارزش استعمال آنها کم یا اصلاً ارزش استعمال ندارند. هیچ چیز مفیدتر از آب نیست ولی با آب به ندرت میتوان چیزی را خرید، و به ندرت میتوان در قبال آن چیزی را دریافت کرد. بهعکس یک قطعه الماس به ندرت ارزش استعمال دارد، ولی معمولاً در برابر آن مقدار زیادی کالاهای دیگر میتوان دریافت کرد.»[10]
ارزش استعمالی، ارزش مصرفی یا فایده و ارزش ذهنی و یا مطلوبیت و یا ارزش استفاده نامیده میشود. در مقابل ارزش مبادلهای، ارزش معاوضهای یا ارزش تعویضی یا قوۀ خرید اشیاء خوانده شده است.[i]
اسمیت بعد از مطالعه در نوسانات قیمتها، به این نتیجه رسید که هر کالا دو نوع قیمت دارد:
اول: «قیمت طبیعی یا ارزش واقعی» که دارای ثبات نسبی است. این قیمت عادلانه بوده و جنبۀ هنجاری و ارزشی دارد و بر اساس نگرش هنجاری، اقتصاد آن گونه که باید باشد، مورد مطالعه قرار میگیرد، و این نگرش هنجاری بدین معنی است که قیمت کالا و خدمات باید مورد توصیه قرار گیرد و بر اساس مبنای هزینۀ تولید تعیین گردد.
دوم: «قیمت بازار یا ارزش جاری» که دائماً دارای نوسان است و بر اساس عرضه و تقاضا شکل میگیرد و بر اساس «نظریۀ دست نامرئی» قیمت بازاری به سوی قیمت واقعی حرکت نموده و نزدیک میشود، و قیمت بازاری جنبۀ نگرش اثباتی دارد. بنا بر نگرش اثباتی، اقتصاد آنگونه که هست مورد مطالعه قرار میگیرد و این نگرش اثباتی بدین معنی است که قیمت توسّط بازار تعیین شده و نمیتوان بر اساس هزینۀ تولید، قیمت خاصی را توصیه نمود.
کمیابی عوامل تولید، در کوتاهمدّت از طریق عرضه و تقاضا «قیمت بازار»[11] را مشخّص نموده و در بلندمدّت نیز از طریق هزینۀ تولید، «قیمت طبیعی»[12] را تعیین میکند.
اسمیت در ابتدا فقط یکی از عوامل تولید کالا را که نیروی کار است، به عنوان ملاک قیمت طبیعی و ارزش واقعی ذکر نموده، و این الگو مربوط به دوران ابتدایی جامعه است که در آن، «زمین» هنوز به مالكيّت خصوصی اشخاص در نیامده و ابزار تولید قیمت چندانی نداشته تا سرمایۀ کار به حساب آید و نیاز چندانی به سرمایۀ کسب، احساس نمیشد.
البته انواع مختلف کار از جهت سختی و سهولت و همچنین مهارت حرفههای مختلف، موجب دستمزدهای متفاوت برای کار میشود، و این تفاوت دستمزد، در نوع کار محاسبه میگردد؛ مثلاً یک ساعت کار سخت برابر با دو ساعت کار ساده و آسان در نظر گرفته میشود.
با پیشرفت جوامع اقتصادی بشری، «زمینها» به مالکیّت خصوصی اشخاص در آمد، و نیاز به «سرمایۀ کسب و ابزار کار» به وجود آمد و در جامعۀ بشری، سرمایه و زمین نیز در تولید دخالت نمودند و هزينۀ تولید هر واحد کالا برابر با مجموع قیمت طبیعی کار، زمین و سرمایه گردید. لذا هزینۀ تولید از سه عنصر دستمزد کار، اجارۀ بهای زمین و سرمایۀ کسب و ابزار تشکیل شد و تولید به کارگر و صاحب سرمایه و زمین تقسیم گردید.
دکتر تفضّلی در این باره مینویسد: «ممکن است قیمت طبیعی در کوتاهمدّت با قیمت بازار که در شرایط متغیّرِ عرضه و تقاضا در حال تغییر است مساوی نباشد، ولی در بلندمدّت این دو قیمت مساوی خواهند شد.»[13]
نظریّۀ «ریکاردو»[14]
«ریکاردو» نیز به تبع اسمیت، بین ارزش واقعی و ارزش بازاری فرق گذاشته است. وی ارزش واقعی را با نگرش هنجاری بررسی نموده، ولی بر خلاف اسمیت، در ارزش واقعی فقط عنصر کار را بیان و اجارۀ زمین و سرمایه را جزء اجزای ارزش مبادلهای نمیداند.
ریکاردو ارزش بازاری را بر اساس عرضه و تقاضا دانسته و با نگرش اثباتی مورد بحث قرار میدهد. او میگوید: «قبل از هر چیز، یک کالا باید دارای مطلوبیّت باشد تا مردم برای خرید آن تقاضا داشته باشند.»
شارل ژید و شارل ریست در کتاب تاریخ عقاید اقتصادی جلد اول از صفحه 233 تا 236 در ضمن قانون بهرۀ زمین به این نظریۀ ارزش ریکاردو نیز پرداختهاند که خلاصهاش چنین است: «میزان ارزش تجارتی اشیاء برای کالاهایی از یک نوع و یک جنس و با صفت یکنواخت، مقدار کاری است که برای تولید آنها صرف میگردد. به عبارت دیگر: مقیاس ارزش هر چیز، مقدار کاری است که برای تولید آن انجام میشود؛ یعنی ارزش اشیاء تابع هزینۀ تولید آنها است. در واقع ارزش اشیاء، تابع دو چیز است:
1.مقدار کار لازم برای تولید آنها،
2.مدت زمان لازم برای رساندن نتیجۀ کار به بازار.»[15]
نظریّۀ ارزش مبادلۀ «میل»
«جان استوارت میل»[16] نیز نظریّۀ ارزش مبادلۀ اسمیت را پذیرفته و کالاها را به سه طبقۀ مشخص، تقسیم و بررسی مینماید:
١. کالاهایی که عرضۀ آنها ثابت است: مانند تابلوهای هنری و سکّههای قدیمی. استوارت میل مانند ریکاردو میگوید: «در تعیین قیمت این کالاها، عرضه و تقاضا هر دو دخالت دارند، ولی در تغییر قیمت، تقاضا نقش مهمّتری از عرضه ایفا مینماید؛ چراکه عرضۀ این کالا ثابت است.»
٢. کالاهایی که تولید و عرضۀ آنها با هزینۀ ثابت به میزان نامحدود میسّر است: مانند تولیدات صنعتی. میل میگوید: در تعیین قیمت این نوع از کالا، نقش تقاضا و عرضه مهمّ است ولی در تغییر قیمت، نقش عرضه از تقاضا مهمّتر است.
٣. کالاهایی که افزایش مقدار تولید آنها با هزینۀ بیشتر امکانپذیر است: مانند تولیدات کشاورزی. میل میگوید: «اگر تقاضا افزایش یابد، در کوتاهمدّت با افزایش هزینههای متغیّر و ثابت ماندن هزینههای ثابت، تولید قابل افزایش است». در این حالت، عرضه و تقاضا هر دو نقش مهمّی در تعیین قیمت و تغییر آن ایفا مینمایند. [17]
شارل ژید و شارل ریست در تاریخ عقاید اقتصادی به نظریۀ ارزش استوارت میل میپردازند و میگویند: «این قانون عرضه و تقاضا فقط نوسانات ارزش را توضیح میدهد، نه خود ارزش را.»[18]
[1]. Richard Cantillon اقتصاددان ایرلندی و نویسندۀ کتاب گذری بر اقتصاد عمومی.
[2]. William Petty اقتصاددان، ریاضیدان، فیلسوف، آماردان، جامعهشناس، و نویسندۀ اهل بریتانیا بود. تئوریهای اقتصادی آماری ارائه کرد و به سبب نظریات اقتصادیاش به شهرت رسید.
[3]. Intrinsic value of goods = ارزش ذاتی کالا.
[4]. Market price value = ارزش یا قیمت بازار.
[5] . فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 79.
[6]. ارزش در لغت به معنای: بها، اعتبار، ارز، قیمت، و قدر و شایستگی آمده است. اما در اصطلاح علم اقتصاد به معنی: سنجهای از منفعت ناشی از کالاها یا خدمات فراهم آورده شده از سوی یک عامل اقتصادی را ارزش اقتصادی گویند. به عبارت بهتر: ارزش اقتصادی به مقداری از یک مال که با مال دیگر مبادله میشود را گویند. ارزش اشیاء و کالا در اقتصاد معمولاً با پول بیان میشود. منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی، 1364.
[7] . Labor Theory of Value
[8] . فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص114.
[9]. شارل ژید و شارل ریست در کتاب خودشان تاریخ عقاید اقتصادی جلد اول ص114 تا ص 125 به این نظریۀ ارزش مبادلهای از دیدگاه آدام اسمیت میپردازند، و بهطور خلاصه اینگونه بیان میکنند: «اسمیت در آغاز نظریۀ خویش، «ارزش مصرفی» و «ارزش مبادلۀ» اشیاء را در مقابل یکدیگر قرار میدهد و آنها را مانند دو مفهومِ بهکلی مختلف و جدا و مستقل از یکدیگر میداند. منظور او از ارزش مصرفی تقریباً آن چیزی است که ما امروز «فایده» مینامیم و مؤلفین دیگر «ارزش ذهنی» و یا «مطلوبیت» نامیدهاند». [اسمیت در ثروت ملل، جلد اول، صفحۀ 30 کتاب اول، فصل چهارم اینطور میگوید: «کلمۀ ارزش دو معنی مختلف دارد: گاهی فایده و سودمندی یک چیز را بیان میکند، و گاهی قوۀ خرید اشیاء دیگری به وسیلۀ آن؛ میتوان یکی را «ارزش مصرفی» و دیگری را «ارزش تعویضی» نامید. چیزهایی که ارزش مصرفی زیاد دارند غالباً ارزش تعویضی آنها کم یا هیچ است؛ برعکس چیزهائی که دارای بالاترین ارزش تعویضی هستند غالباً مصرف ارزش آنها کم و ناچیز است. چیزی سودمندتر از آب نیست، ولی با آن هیچ چیز نمیتوان خرید زیرا کسی چیزی به عوض آن نمیدهد؛ برعکس یک قطعه الماس فاقد ارزش مصرفی است، ولی به عوض آن میتوان مقدار کثیری از همه نوع اشیاء را بدست آورد.] امروزه اقتصاددانان برای تشریح قیمت یا ارزش مبادلۀ اشیاء به دقت بر مفهوم ارزش مصرفی تکیه میکنند، ولی اسمیت به این ترتیب پیش نمیرود. او اسمی از ارزش مصرفی نمیبرد مگر برای آنکه آن را اساساً در مقابل ارزش مبادله قرار بدهد و پس از آن دیگر کاری با آن نداشته باشد». شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه دکتر کریم سنجابی، ج1، تهران، انتشارات دانشگاه، چاپ چهارم، پاییز 1380.
[10]. آدام اسمیت، ثروت ملل، ترجمه سیروس ابراهیم زاده، کتاب یکم، بخش چهارم، 1375، ص22 تا اول بخش هشتم، ص55. انتشارات پیام، چاپ اول.
[11]. Market price = قیمت بازار
[12]. Natural price = قیمت طبیعی
[13]. فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص115.
[14]. دکتر تفضلی مینویسد: «به نظر ریکاردو ارزش مبادله از دو منبع زیر سرچشمه میگیرد:
اول: عامل کمیابی؛ از نظر ریکاردو چون بعضی کالاها مانند تابلوهای با ارزش هنری، سکههای قدیمی و اجناس آنتیک، غیر قابل تکثیر هستند، عرضۀ آنها ثابت است. در تعیین ارزش مبادلۀ این کالاها، تقاضا در مقایسه با عرضه نقش مؤثرتری به عهده دارد.
دوم: عامل هزینه؛ کالاهای غیر قابل تکثیر و تولید مجدد، فقط قسمت کوچکی از کالاهای موجود بوده و حجم بزرگی از کالاهای موجود، کالاهای قابل تکثیر و تولید مجدد هستند و ارزش مبادلۀ آنها (کالاهای موجود) از نیروی کار لازم برای تولید آنها به دست میآید. در اینجا باید به دو فرض مهم ریکاردو نگاه کنیم: اول: اگر نیروی کار همگن باشد، این بدان معنی است که فقط یک نوع نیروی کار داریم که مهارت و تخصّص برابر برای تولید دو کالا دارد. دوم: اگر نیروی کار تنها عامل تولید باشد، چون همگن است در توليد همۀ کالاها به یک نسبت به کار میرود و طبق نظريّۀ ارزش مبادلۀ ریکاردو، ارزش مبادله یا قیمت کالا فقط به مقدار نیروی کار استفاده شده در آنها بستگی دارد، ولی از آنجا که معمولاً نیروی کار تنها عامل تولید نیست و در ضمن نیز همگن نیست، معمولاً عوامل تولید در تولید دو کالا و همۀ کالاها به یک اندازه کارا نیستند». فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص151 -153.
[15]. شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه کریم سنجابی، تهران، انتشارات دانشگاه، چاپ چهارم، 1380.
ویلیام جی. باربر در کتاب سیر اندیشههای اقتصادی از صفحه 91 تا صفحه 96 به نظریۀ ارزش ریکاردو میپردازد، خلاصۀ مطلب او چنین است که «در روش اسمیت، «کار» معیار ارزش شناخته شده بود، اما در مورد سایر گزینههای مؤثّر در ارزش،مبنایی دراختیار نداشت تا برحسب آن عوامل تولیدی غیر از کار را به واحدهایی کار تبدیل کند. اما با تحلیل بهره زمین به دست ریکاردو، او متوجه شد که با دخالت سرمایه استوار در تولید، پیچیدگیهایی در باز نمایی ارزش بر حسب مقدار کار صرف شده پدید می آید، با همه این پیچیدگیها ریکاردو میگوید مقدار کار صرف شده بنیاد ارزش است». باربر، ویلیام جی، سیر اندیشههای اقتصادی، ترجمه حبیب الله تیموری، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، شرکت سهامی، چاپ اول، 1370.
آ.آنیکین در کتاب خودش از صفحه 308 تا 318 به نظریۀ ارزش ریکاردو میپردازد و بهطور خلاصه میگوید: «ارزش مطلق: جوهر ارزش و یا مقدار کار موجود در یک کالا میباشد. و ارزش نسبی: عبارت است از ارزش مبادله یعنی مقداری از یک کالای دیگر که بر اساس قوانین طبیعی باید با یک واحد از کالای مورد بحث مبادله گردد». آ.آنیکین، جوانی یک علم تاریخ تکوین اقتصاد سیاسی، ترجمه ناصر گیلانی، انتشارات تیرنگ، چاپ اول، تیرماه 1358.
[16]. John Stuart Mill پیرو و بسط دهندۀ نظرات دیوید ریکاردو و آدام اسمیت. نویسندۀ کتاب اصول اقتصاد سیاسی. دیوید هندرسن، دانشنامۀ اقتصاد. صفحه 608.
.[17] فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 176-177.
[18]. شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه کریم سنجابی، تهران، انتشارات دانشگاه، چاپ چهارم، جلد اول ، صفحه 574-576 ،پاییز 1380.
ویلیام جی.باربر در کتاب سیر اندیشۀ اقتصادی از صفحه 109 تا 112 به نظریۀ ارزش مبادلۀ استوارت میل میپردازد و میگوید: از آغاز کار جان استوارت میل آشکار بود که او آماده است تا تعاریف برخی اصطلاحات رایج اقتصاد کلاسیک را تغییر دهد. یکی از نخستین مقالههای او در زمینۀ نظریۀ اقتصادی راجع به تعریف «کار مولد» و«کار نامولد» بود. به نظر او مولد شناختن کار تنها به این شرط که شیئی مادی از آن پدید آید قضیهای بود که نیاز به بازنگری داشت. بخصوص یادآور شد که کار انتقال دادن مهارتها، دست کم در بعضی شرایط، باید کار مولد شناخته شود. اما همین اندازه «تجدید نظر» او را از چارچوب اندیشۀ کلاسیک بیرون نمیبرد، چه او معتقد است که آموزش دادن به کارگران را در صورتی باید مولد شناخت که «… افزایش فرآوردههای مادی پیامد نهایی آن باشد.»
آ.آنیکین به نظریۀ ارزش استوارت میل اشاره نموده و میگوید: «سرمایه عبارت است از کار انباشته شده و ارزش کالایی که توسط کار و به کمک سرمایه تولید میگردد باید شامل ارزش سرمایه نیز باشد. بر اساس نظریۀ ارزش ریکاردو یک کالا بر اساس هزینهها، یعنی ارزش کالاهایی که در تولید آن شرکت میکنند، تبیین میشود. در واقع قیمت بر اساس قیمت تبیین میشود. اما در سیستم میل نظریۀ ارزش صرفاً نظریه و رابطهایست خاص مبادلۀ یک کالا با کالاهای دیگر و به ویژه با پول. و این رابطه در بازار برقرار میشود. ارزش مبادله و قیمت کالاها در نقطۀ تساوی عرضه و تقاضا معین میشود. نظریۀ ارزش میل کاملاً فاقد محتوای اجتماعی نظریۀ اسمیت و ریکاردو است، چون میل قبل از مطالعۀ ارزش، مسئلۀ توزیع و درآمد را مورد مطالعه قرار میدهد که از نظر اسمیت و ریکاردو این کار غیر ممکن است زیرا آنان ارزشی را که به وسیلۀ کار خلق و بر اساس آن اندازهگیری میشود را بررسی میکردند». آ.آنیکین، جوانی یک علم تاریخ تکوین اقتصاد سیاسی، ترجمه ناصر گیلانی، انتشارات تیرنگ، چاپ اول، تیرماه 1358.
[i]. 1) ویلیام جی. باربر در کتاب سیر اندیشههای اقتصادی، از ص24 تا ص34 در مورد تحلیل ارزش یا همان نظریۀ ارزش مبادلۀ آدام اسمیت میپردازد و بهطور خلاصه میگوید: «اسمیت در آغاز کار تمایز صریحی میان جنبۀ کیفی ارزش، یا به گفتۀ خودش ارزش استفاده و جنبۀ کمّی ارزش یعنی ارزش مبادله قائل شد. از نظر اسمیت فقط جنبۀ کمّی ارزش اهمیت اقتصادی دارد. برای مثال میگوید: آب و هوا انتفاع عظیم دارد حال آنکه اینها فاقد ارزش مبادلهاند. اما الماس چندان قابلیت انتفاع ندارد ولی دارای ارزش مبادلۀ کلان هست. پژوهش اسمیت در ماهیت ارزش، شامل سه مرحله است: 1.یافتن معیار واقعی ارزش، 2.مجزّا کردن اجزای تشکیلدهندۀ ارزش، 3.تحلیل عواملی که سبب انحراف قیمت بازار از قیمت طبیعی است. اما از نظر اقتصاددانان زمان ما تعیین ارزش یک کالای خاص عبارت از تعیین قیمتی است که در بازار برای خرید آن پرداخت خواهد شد. اما اسمیت و اقتصاددانان دیگر مکتب کلاسیک بسیار مُصرّ هستند که قیمت و ارزش به این آسانی بر یکدیگر منطبق نمیشوند. آنها ارزش را مستقل از بوالهوسیهای بازار میدانستند و معتقد بودند که ارزش، به رغم نوسان قیمتهای اسمی، یا قیمتهای بازار، ثابت و تغییر ناپذیر است. اسمیت از مفهوم ارزش خود دو فایده در نظر داشت: نخست آنکه این مفهوم به گفتۀ او دست کم تا اندازهای تغییرات قیمتهای بازار را قابل فهم میگرداند. دوم اینکه با استفاده از این مفهوم میشد تغییر درازمدت اقتصادی را اندازه گرفت. اسمیت میگوید: «قیمت با ارزش فرق دارد و کار معیار ارزش است؛ یعنی ارزش هر کالا متناسب با مقدار کار لازم برای تولید یا تهیۀ آن میباشد». (ویلیام جی.باربر، سیر اندیشههای اقتصادی، ترجمه حبیب الله تیموری، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، شرکت سهامی، چاپ اول 1370).
2) آ.آنیکین در کتاب خود جوانی یک علم تاریخ تکوین اقتصاد سیاسی از ص267 تا ص272 به نظریۀ ارزش اسمیت میپردازد که به طور خلاصه میگوید: «اسمیت مفاهیم ارزش فروش و ارزش مبادله را دقیقتر از هر یک از پیشینیان خود تعریف کرد و حدود آن را مشخص نمود. او فهمید که ارزش مبادله بر جوهر ارزش یعنی بر کار به عنوان تمامی فعالیتهای مولد انسان مبتنی است. وی تا حدی این نکته را نیز درک کرد که میزان ارزش یک کالا نه بر اساس مقدار کار واقعاً صرف شده توسط یک نفر تولیدکننده، بلکه بر اساس مقدار کاری که به طور متوسط در یک جامعه لازم است معین میشود». (آ.آنیکین، جوانی یک علم تاریخ تکوین اقتصاد سیاسی، ترجمه ناصر گیلانی، انتشارات تیرنگ، چاپ اول، تیرماه 1358).
3) جون رابیسون در کتاب خود فلسفۀ اقتصادی از ص37 تا ص44 به نظری، ارزش آدام اسمیت میپردازد که بهطور خلاصه میگوید: «اسمیت میگوید: کلمۀ ارزش دارای دو معنی متفاوت است: گاهی مبیّن شیئی معین است و زمانی عبارت از قدرت خرید کالاهای دیگری است که در نتیجه تملک آن شیء به دست میآید. ارزش در معنی نخست را میتوان ارزش استعمال و در معنی دوم را ارزش مبادله نامید. اشیائی که دارای بیشترین مقدار ارزش استعمال هستند غالباً دارای ارزش مبادلۀ ناچیزند، یا اینکه فاقد آن هستند و بر عکس اشیایی که دارای بیشترین مقدار ارزش مبادله هستند غالباً دارای ارزش استعمال اندکی میباشند یا فاقد آن هستند. هیچ چیزی مفیدتر از آب نیست، اما قدرت خرید آب بسیار کم است و به ندرت میشود به ازای آن چیزی را خرید. بر عکس الماس، فاقد هرگونه ارزش استعمال است، اما غالباً میتوان مقدار بسیار زیادی از سایر کالاها را به ازای آن خریداری کرد. اسمیت میگوید: ارزش به معنی قیمتهای بازار نیست که تحت تأثیر حوادث اتفاقی در طول زمان تغییر کند. میانگین تاریخی قیمتهای واقعی هم نیست. در حقیقت، ارزش قیمت نیست بلکه چیزی است که علت وجودی قیمتها را بیان میکند». (جون رابیسون، فلسفۀ اقتصادی، ترجمه بایزید مردوخی، انتشارات شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ دوم 1358).